کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مهار 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
برس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] ‹ورس› [قدیمی] bars چوبی که در بینی شتر میکنند و ریسمان را به آن میبندند؛ مهار؛ مهار شتر: ◻︎ چون گسستی مهار و ببریدی / زود بینی به بینی اندر برس (انوری: مجمعالفرس: برس).
-
مقود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: مِقاود] [قدیمی] meqvad آنچه با آن ستور را دنبال خود بکشند؛ افسار؛ مهار؛ لگام.
-
زمام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَزِمَّة] ze(a)mām ۱. مهار؛ افسار.۲. [مجاز] اختیار: زمام کشور در دست بیگانگان است.
-
ورس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹برس› [قدیمی] vars مهار شتر، بهصورت چوبی که در بینی شتر میکنند: ◻︎ ایا کرده در بینیات حرص ورس / ز ایزد نیایدْت یک ذره ترس (لبیبی: شاعران بیدیوان: ۴۸۵).
-
ماهار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی: مِهار] [قدیمی] māhār چوب کوچکی که در پرۀ بینی شتر جا میدهند و ریسمان را به آن میبندند؛ مهار: ◻︎ که بر آب و گل نقش ما یاد کرد / که ماهار در بینی باد کرد (رودکی: ۵۴۱).
-
هوید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] hoveyd ۱. جهاز شتر: ◻︎ تو هنوز از راه رعنایی زبهر لاشهای / گاه در نقش هویدی گاه در رنگ مهار (سنائی۲: ۱۳۰).۲. تکۀ نمد که گرداگرد کوهان شتر میگذارند؛ نمدزین.