کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مهابت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مهابت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مهابة] mahābat ۱. سهمگینی؛ بزرگی و شکوه؛ شوکت.۲. [قدیمی] ترساندن.
-
واژههای همآوا
-
مهابط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مهبط] [قدیمی] mahābet = مهبط
-
جستوجو در متن
-
اشکوهیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹شکوهیدن› [قدیمی] 'oškuhidan ۱. اظهار بزرگی و جاه و جلال کردن.۲. مهابت داشتن.
-
شکوه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹اشکوه، شکه› šokuh بزرگی و جلال؛ شوکت؛ حشمت؛ مهابت؛ هیبت.
-
سکینه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: سکینَة] [قدیمی] sakine ۱. وقار؛ طمٲنینه.۲. مهابت؛ آرامش؛ آهستگی.
-
صلابت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: صلابة] salābat ۱. مهابت.۲. سختی؛ استواری.۳. [قدیمی] نیرو.
-
اشکوه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹اشکه› [قدیمی] 'oškuh ۱. شکوه؛ جاه و جلال؛ شٲن و شوکت.۲. مهابت؛ هیبت: ◻︎ صدق موسی بر عصا و کوه زد / بلکه بر دریای پراشکوه زد (مولوی: ۷۸۶).
-
رای
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سنسکریت] rāy ۱. لقب و عنوان برای پادشاهان و فرمانروایان هند؛ راج؛ راجه: ◻︎ همی نگون شود از بٲس و از مهابت شاه / به ترک خانهٴ خان و به هند رایت رای (عنصری: ۲۹۱).۲. [قدیمی] پادشاه؛ حاکم.