کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] monir نوردهنده؛ درخشنده؛ درخشان.
-
جستوجو در متن
-
مستنیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mostanir ۱. [مقابلِ منیر] روشناییجوینده.۲. [قدیمی] روشن.
-
هژیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹هجیر، خجیر› [قدیمی] ha(o)žir ۱. پسندیده؛ نیکو: ◻︎ نوروز فرخ آمد و نغز آمد و هژیر / با طالعِ مبارک و با کوکبِ منیر (منوچهری: ۴۸)، ◻︎ به شاهِ کیان گفت زردشتِ پیر / که در دینِ ما این نباشد هژیر (فردوسی: ٥/٨٤).۲. زیبا: ◻︎ خمّیده گشت و سست شد آن ق...
-
فتنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: فتنَة، جمع: فِتَن] fetne ۱. فساد؛ تباهی.۲. شورش.۳. آشوب؛ شلوغی.۴. (صفت) [قدیمی، مجاز] مفتون؛ عاشق: ◻︎ فتنهام بر زلف و بالای تو ای بدر منیر / قامت است آن یا قیامت، عنبر است آن یا عبیر (سعدی۲: ۴۵۷).۵. (صفت) فتنهجو؛ آشوبگر: ◻︎ چشمان ...