کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منهدم کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ویران
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: avērān، مقابلِ آباد] ‹بیران› virān خراب؛ بایر.〈 ویران کردن: (مصدر متعدی) خراب کردن؛ منهدم ساختن.
-
پست
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) past ۱. [مقابلِ بلند] کوتاه.۲. [مقابلِ بالا] پایین.۳. نشیب.۴. خوار؛ زبون؛ فرومایه.۵. بخیل؛ خسیس.〈 پست شدن: (مصدر لازم)۱. خواروذلیل شدن.۲. [قدیمی] با خاک یکسان شدن؛ منهدم گشتن.〈 پست شمردن: (مصدر متعدی) خواروذلیل پنداشتن؛ حقیر دانستن.&l...
-
باز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bāz ۱. [مقابلِ بسته] ویژگی پنجره، در، روزنه، و مانندِ آن که امکان ورود و خروج از آن وجود داشته باشد؛ گشوده.۲. بدون پوشش: زخم باز.۳. [مجاز] در حال کار و فعالیت: مغازهها باز بود.۴. گسترده؛ بدون مانع: دشتهای باز.۵. با فاصلۀ زیاد از هم: دستهای ب...