کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
گریزش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] gorizeš گریختن؛ گریز؛ فرار: ◻︎ که از لشکر امروز جنگی منم / به گاه گریزش درنگی منم (فردوسی: ۸/۱۳۰).
-
گوانجی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مرکب از گوان (جمع گو) + جی (پسوند اتصاف) ] [قدیمی] gavānji ۱. دلیر؛ پهلوان.۲. سردار؛ سپهسالار: ◻︎ به درگاه شاهت میانجی منم / که در شهر ایران گوانجی منم (فردوسی: ۷/۵۵۹).
-
کارک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مصغرِ کار] kārak کار کوچک: ◻︎ چون کارک او نظام گیرد روزی / ناگه اجل از کمین درآید که منم (خیام: ۹۸).
-
کز
فرهنگ فارسی عمید
(حرف + حرف اضافه) [مخففِ که از] [قدیمی] ka(e)z که از: ◻︎ چل سال بیش رفت که من لاف میزنم / کز چاکران پیر مغان کمترین منم (حافظ: ۶۸۶).
-
زغاره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ژغاره، ژغاله› [قدیمی] zaqāre نانی که از آرد ارزن تهیه میشد: ◻︎ رفیقان من با می و ناز و نعمت / منم آرزومند یکتا زغاره (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۹۰ حاشیه).
-
شباویز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شبآویز› (زیستشناسی) šabāviz مرغ حق؛ جغد: ◻︎ منم دُراچهٴ مرغان شبخیز / همهشب مونسم مرغ شباویز (نظامی۳: ۲۲۵).
-
رمیار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹رامیار، رمهیار، رمهبان› [قدیمی] ramyār = چوپان: ◻︎ منم رمیار بابت ای رمیده / که سازم خاک پایت نور دیده (انوری: مجمعالفرس: رمیار).
-
شیرزن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [مجاز] širzan زن دلیر و بیباک: ◻︎ منم شیرزن گر تویی شیرمرد / چه ماده چه نر شیر روز نبرد (نظامی۵: ۸۸۵).
-
درنگی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به رنگ) derange ۱. بااستقامت؛ مقاوم: ◻︎ گو پیلتن گفت جنگی منم / به آوردگه بر درنگی منم (فردوسی: ۲/۸۴).۲. طولانی.۳. چیره؛ مسلط.۴. [قدیمی، مجاز] سست؛ درنگکننده؛ کاهل: ◻︎ درنگی نبودم به راه اندکی / سه منزل همی کرد رخشم یکی (فردوسی: ۳/۱...
-
آرغده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] 'āroqde ۱. خشمگین؛ خشمناک؛ برآشفته؛ دژم.۲. حریص؛ آزمند: ◻︎ آرغده بر ثنای تو جان من است از آنک / پروردۀ مکارم اخلاق تو منم (منوچهری: ۲۱۲).
-
ارمون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'armun پولی که پیش از کار کردن به مزدور میدهند؛ بیعانه؛ پیشبها: ◻︎ منم درد تو را با جان خریدار / که ارمون دادهام جان را به بازار (لطیفی: مجمعالفرس: ارمون).
-
پست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] pe(a)st ۱. آرد.۲. آرد بوداده؛ آرد گندم یا جو یا نخود بریانکرده: ◻︎ منم روی از جهان در گوشه کرده / کفی پست جوین ره توشه کرده (نظامی۲: ۱۰۷).۳. پوست گندم و جو؛ سبوس؛ سپوسه.
-
مسته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] moste طعمۀ پرندگان شکاری؛ مقداری گوشت شکار که به پرندۀ شکاری میدادند: ◻︎ منم خوکرده بر بوسش چنان چون باز بر مسته / چنان بانگ آرم از بوسش چنان چون بشکنی پسته (رودکی: ۵۲۸).
-
سرکش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) sarke(a)š ۱. [مجاز] گردنکش؛ یاغی؛ نافرمان.۲. [قدیمی، مجاز] توانا؛ قوی؛ زورمند: ◻︎ منم سرکشی گفت از ایرانسپاه / چو شب تیره شد بازماندم ز شاه (فردوسی: ۶/۴۲۶).۳. [قدیمی، مجاز] سرافراز.
-
تاخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹توخ، تاغ، توغ› (زیستشناسی) tāx از درختان جنگلی شبیه درخت گز که چوب آن را برای سوزاندن به کار میبرند و آتش آن بادوام و زغالش نیز معروف است؛ آقخزک: ◻︎ عشق آتش تیز و هیزم تاخ منم / گر عشق بماند اینچنین آخ تنم (صفار: لغتنامه: تاخ).