کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منطق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منطق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] manteq ۱. علمی که با به کار بستن اصول و قواعد آن انسان از خطای فکر یا استدلال غلط محفوظ میماند.۲. روش سخن و استدلال.۳. (اسم مصدر) [قدیمی] سخن گفتن.۴. [قدیمی] گفتار؛ سخن.
-
منطق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] monteq سخنگو؛ گویا.
-
واژههای مشابه
-
منطق الطیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: منطقالطَّیر] [قدیمی] manteqotteyr ۱. زبان مرغان.۲. [مجاز] قدرت ارتباط با موجودات: ◻︎ منطقالطیری بهصوت آموختی / صد قیاس و صد هوس افروختی (مولوی: ۱۷۱).
-
جستوجو در متن
-
متعصب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: متَعصّب] mote(a)'asseb کسی که بدون داشتن منطق و از روی احساسات از کسی یا چیزی طرفداری کند.
-
ایساغوجی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] (منطق) [قدیمی] 'isāquji مدخل منطق از فرفوریوس؛ کلیات خمس.
-
مدلول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] madlul ۱. مفاد؛ معنی.۲. (منطق) دلالتشده؛ رهنمونیشده.
-
متی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (فلسفه) matā از مقولههای منطق ارسطو که نسبت شیء به زمان را نشان میدهد.
-
استنتاج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'estentāj ۱. نتیجه گرفتن.۲. (منطق) نتیجه گرفتن از مقدمه.
-
کبرا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] ‹کبری› kobrā ۱. بزرگ.۲. (اسم) [مقابلِ صغری] (منطق) قضیۀ بزرگ یا قضیۀ دوم.
-
تناقض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tanāqoz ۱. با هم ضدونقیض بودن؛ مخالف بودن چیزی با چیزی؛ ضد یکدیگر بودن.۲. (منطق) قضیهای که قضیۀ دیگر را باطل کند، مانند شبوروز.
-
استقرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: استقراء] 'esteqrā ۱. تفحص، جستجو، تحقیق، و کنجکاوی.۲. (منطق) جزئیات را بررسی کردن و یک حکم کلی استخراج کردن؛ از جزء به کل رسیدن.
-
ایجاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، مقابلِ نفی یا سلب] 'ijāb ۱. اقتضا کردن.۲. (حقوق) لازم کردن بیع.۳. پذیرفتن.۴. [مقابلِ سلب] (منطق) حکم به ثبوت محمول برای موضوع.
-
تصدیق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، مقابلِ تکذیب] tasdiq ۱. به راستی و درستی امری گواهی دادن؛ باور کردن.۲. (اسم) گواهینامه؛ جواز.۳. (منطق) حکم کردن بر تصوری که در ذهن است.