کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منزل خانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
هم منزل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] hammanzel دو یا چند تن که دریک منزل بهسر ببرند؛ همخانه.
-
جستوجو در متن
-
خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: xānak] xāne ۱. بنایی که انسان، بهویژه خانواده در آن زندگی میکند؛ منزل.۲. جایی که جانوران در آن زندگی میکنند؛ لانه؛ کنام.۳. هریک از چندضلعیهای موجود در یک صفحه: خانهٴ شطرنج، پیراهن چهارخانه.۴. [قدیمی] اتاق.۵. مکان انجام دادن کاری، ما...
-
کاسه کوزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی. فارسی] ‹ کاسهوکوزه› [عامیانه] kāsekuze اثاث خانه؛ اسباب خانه؛ ظروف منزل.
-
خن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹خان، خانه› xan ۱. طبقۀ پایین کشتی که انبار آن است.۲. [قدیمی] خانه؛ منزل.
-
یورت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] [منسوخ] yurt منزل؛ خانه؛ اتاق؛ مسکن.
-
کد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کت، کده› kad خانه؛ منزل (در ترکیب با کلمۀ دیگر): کدخدا.
-
جلوخان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی. فارسی] je(o)lo[w]xān پیشگاه خانه؛ میدان جلو منزل و عمارت.
-
مسکن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: مساکن] maskan ۱. محل سکنی؛ منزل؛ خانه.۲. جایگاه.
-
جای باش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹جایباشش› jāybāš ۱. جای اقامت؛ محل اقامت.۲. خانه؛ سرا؛ منزل.
-
خانه داری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) xānedāri فن یا هنر اداره کردن خانه، شامل آشپزی، خیاطی، بهداشت، تغذیه، تربیت اطفال، اقتصاد، صنایع دستی، اخلاق، مقررات خانوادگی، و مانند آن؛ تدبیر منزل.
-
قرارگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] qarārgāh ۱. جای آرام گرفتن و ساکن شدن.۲. منزل؛ خانه؛ مسکن.
-
دالان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دالانه، بالان، بالانه› dālān کوچۀ باریک یا راهرو منزل یا کاروانسرا که بالای آن خانه ساخته باشند؛ راهرو سرپوشیده؛ دهلیز.
-
تعمیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'mir ۱. آباد کردن؛ مرمت کردن خرابی خانه؛ قابل سکنی کردن جا و منزل.۲. [قدیمی] زندگی دراز کردن.
-
وثاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] [قدیمی] vosāq ۱. اتاق؛ خانه: ◻︎ دوش سرمست آمدم به وثاق / با حریفی همه وفا و وفاق (انوری: ۲۶۹).۲. خیمه؛ سراپرده.۳. مسکن؛ منزل.