کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منزله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
گردنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) gardane جایی از کوه که بهمنزلۀ گردن کوه است؛ راه سخت و پرپیچوخم در کوه؛ گردنگاه.
-
هاگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹هاک› (زیستشناسی) hāg یاختهای تکسلولی ریز در رستنیهای نهانزا که بهمنزلۀ تخم است و هرگاه بهجای مناسب بیفتد سبز میشود؛ اسپر.
-
پایزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مغولی] [قدیمی] pāyeze در دورۀ مغول، سکه یا نشان که از نقره یا طلا میساختند و بر آن نام پادشاه یا علامت دیگر نقش بود و از طرف پادشاهان به رسم تشویق یا به منزلۀ فرمان انتصاب به امرا و حکام و فرماندهان قشون اعطا میشد.
-
نسک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: nask] ‹نسکا، نسکه› nask هریک از قسمتهای بیستویکگانۀ کتاب اوستا که بهمنزلۀ فصل و باب است و هر قسمت آن نام مخصوصی دارد: ◻︎ چه مایه زاهد و پرهیزکار و صومعگی / که نسکخوان شده از عشقش و ایاردهگوی (خسروانی: شاعران بیدیوان: ۱۲۲)، ◻︎ از ...
-
ارم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'eram در روایات، شهر یا باغی که شدّاد بنا کرد و بهمنزلۀ بهشت زمینی بوده است: ◻︎ زمین گشت پُرسبزه و آب و نم / بیاراست گیتی چو باغ ارم (فردوسی: ۲/۶۴)، ◻︎ تا بوستان بهسان بهشت ارم شود / صحرا ز عکس لاله چو بیتالحرم شود (منوچهری: ۱۸۴)....