کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منزل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منزل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: منازل] manzel ۱. جای فرود آمدن.۲. خانه؛ سرای.
-
منزل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] monzal فرودآمده؛ فروفرستادهشده.
-
واژههای مشابه
-
هم منزل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] hammanzel دو یا چند تن که دریک منزل بهسر ببرند؛ همخانه.
-
جستوجو در متن
-
مغانی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مغنی] [قدیمی] maqāni جا؛ منزل.
-
منازل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ منزل] manāzel = مَنزل
-
معان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] ma'ān منزل؛ جایگاه.
-
استجاره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [مٲخوذ از عربی] 'estejāre اجاره دادن: استجارۀ منزل.
-
مثوا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مثویٰ، جمع: مثاوی] [قدیمی] masvā منزل؛ مکان؛ قرارگاه.
-
یورت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] [منسوخ] yurt منزل؛ خانه؛ اتاق؛ مسکن.
-
کد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کت، کده› kad خانه؛ منزل (در ترکیب با کلمۀ دیگر): کدخدا.
-
مسافرخانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] mosāferxāne مهمانخانه و محلی که مسافران در آن منزل کنند.
-
همسایه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) hamsāye کسی که با دیگری در یک منزل یا در خانۀ کنار خانۀ او زندگی میکند؛ همجوار.
-
اسباب کشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] 'asbābkeši حملونقل لوازم و اثاث منزل از خانهای به خانۀ دیگر.