کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مندرس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مندرس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mondares ۱. کهنه؛ فرسوده.۲. نابودشده؛ ازبینرفته.
-
جستوجو در متن
-
چپان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] ča(e)pān جامۀ کهنه؛ لباس مندرس.
-
خلق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع خُلقان] [قدیمی] xalaq کهنه؛ پوسیده؛ مندرس.
-
رث
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: رثّ، جمع: رِثاث] [قدیمی] ras[s] کهنه؛ پوسیده؛ فرسوده؛ مندرس.
-
تحشف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tahaššof لباس کهنه و مندرس پوشیدن.
-
بالی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] bāli ۱. کهنه؛ مندرس؛ فرسوده.۲. پوسیده.
-
داثر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] dāser ۱. هالک.۲. غافل.۳. کهنه؛ مندرس.