کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منتشر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منتشر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] montašer ۱. گستردهشونده.۲. گسترده؛ فاش؛ پراکنده.
-
جستوجو در متن
-
مستطیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mostatir پراکنده؛ منتشر.
-
ماهنامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) māhnāme نشریهای که ماهی یکبار منتشر میشود.
-
فیح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] fayh منتشر شدن بوی خوش.
-
هفته نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) haftenāme مجلهای که هفتهبههفته منتشر شود.
-
پراکندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹پراگندن، پراکنیدن› parākandan پریشان کردن؛ منتشر کردن؛ متفرق ساختن؛ پاشیدن.
-
مجله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مجلَّة] majalle مجموعهای از مقالات گوناگون که هرهفته یا هرماه چاپ و منتشر شود.
-
پراکنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) ‹پراکنیده، پرکنده› parākande ۱. متفرق.۲. پریشان؛ منتشر؛ پاشیدهشده.
-
شعوا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: شعواء] [قدیمی] ša'vā متفرق؛ منتشر؛ پراکنده.〈 غارت شعوا: [قدیمی] غارت پراکنده و ممتد.
-
آنتن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: antenne] (برق) 'ānten ۱. صفحۀ بزرگ فلزی که امواج رادیویی یا تلویزیونی را از مرکز فرستنده به اطراف منتشر میکند.۲. وسیلهای به شکل میله یا صفحۀ فلزی که امواج رادیویی یا تلویزیونی منتشر شده از دستگاه فرستنده را دریافت میکند.
-
اعلامیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'e'lāmiy[y]e مجموعهقوانینی که از طرف دولت، حزب، یا جمعیتی منتشر میشود و مطلبی را بدون بحث و تفسیر به اطلاع عموم میرساند: اعلامیهٴ حقوق بشر.
-
فایض
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: فائض] [قدیمی] fāyez ۱. فیضدهنده؛ فیضرسان.۲. منتشر؛ ریزان.۳. (اسم) [مجاز] بهرۀ پول.
-
هادی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی، جمع: هُداة] hādi ۱. هدایتکننده؛ راهراستنماینده؛ رهنما.۲. پیشوا.〈 هادی الکتریسیته: اجسامی که الکتریسیته را منتشر و هدایت میکنند، مانند فلزات، بدن انسان، حیوان، و آب.
-
چاپ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [سنسکریت] čāp ۱. تکثیر و تولید نوشته به تعداد زیاد.۲. نقش کردن تصویر یا نوشته برروی کاغذ یا پارچه.۳. تولید و انتقال فیلم بر روی کاغذ عکاسی.۴. (اسم) تمامی نسخههای یک کتاب که در یک زمان منتشر میشود: چاپ دوم کتاب.