کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منتسب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منتسب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] montasab ۱. قوم و خویش.۲. (صفت) نسبتدادهشده.
-
واژههای همآوا
-
منتصب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] montaseb ۱. برپا؛ پابرجاشده.۲. گماشته.
-
جستوجو در متن
-
تنحل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tanahhol ۱. خود را به مذهبی منتسب کردن.۲. شعر دیگری را به خود نسبت دادن.
-
انتما
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: انتماء] [قدیمی] 'entemā ۱. به کسی نسبت یافتن؛ منتسب شدن به کسی.۲. منسوب شدن.۳. افزون شدن.