کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ممدوح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ممدوح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] mamduh ستایششده؛ ستودهشده.
-
جستوجو در متن
-
مدیح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، جمع: مدائح] [قدیمی] madih ۱. ستایش.۲. (اسم) = مدیحه۳. (اسم، صفت) ممدوح.
-
ارزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'arze چیزی که با آن دیوار و سقف را اندود میکنند، مانندِ کاهگل و گچ: ◻︎ پنبه به گوش اندر آ کند ز تو ممدوح / پنبه چه گویم که ارزه ریزد و از ریز (سوزنی: ۵۵ حاشیه).
-
اطراد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'etterād ۱. دنبال هم شدن کار؛ در پی یکدیگر آمدن؛ از پی هم شدن کاری یا امری.۲. (ادبی) در بدیع، آوردن نامها و لقبهای ممدوح یا نامهای پدران او بهترتیب و بدون واسطۀ لفظ دیگر، مانندِ این شعر: ترتیب ملک و قاعدۀ دین و رسم د...
-
تشبیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tašbih ۱. چیزی را به چیز دیگر مانند کردن؛ شبیه کردن.۲. (ادبی) مانند کردن کسی یا چیزی به کس دیگر یا چیز دیگر در صفتی بهوسیلۀ ادات تشبیه. تشبیه دارای چهار رکن است: ۱) مشبه، ۲) مشبهٌبه، ۳) وجه شبه، و ۴) ادات تشبیه.〈 تشبیه بالکنا...
-
حسن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، جمع: مَحاسِن] hosn ۱. خوبی؛ نیکویی: حسن نیت.۲. (اسم) ویژگی مثبت؛ امتیاز.۳. زیبایی؛ جمال.〈حسن تخلص: (ادبی) در بدیع، بیت یا مصراعی که هنگام گریز از تغزل به مدح ممدوح شیوهای پسندیده و کلمات متناسب و دلنشین در آن به کار رود تا میا...