کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ملاحظه کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
احتراز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ehterāz ۱. دوری کردن از کسی یا چیزی؛ پرهیز کردن.۲. [قدیمی] ملاحظه.
-
مسامحت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] mosāmehat ۱. اهمال؛ کوتاهی.۲. گذشت؛ ملاحظه کردن.
-
تصفح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tasaffoh ۱. چیزی را بهدقت ملاحظه کردن.۲. رسیدگی و جستجو کردن.۳. کتابی را صفحهبهصفحه و بادقت مطالعه کردن.
-
اندیشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) 'andiše ۱. آنچه از عمل آگاهانۀ ذهن حاصل میشود؛ فکر.۲. گمان.۳. [قدیمی] ترس؛ بیم.۴. [قدیمی] توجه؛ ملاحظه.〈 اندیشه کردن: (مصدر لازم)۱. فکر کردن.۲. خیال کردن.۳. احساس ترس و بیم کردن.
-
محابا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [مٲخوذ از عربی: مُحاباة] mohābā ۱. طرفداری.۲. طرفداری کردن از کسی خلاف عدل و انصاف.۳. ملاحظه.۴. ترس.
-
فرمودن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: framūtan] ‹پرمودن› farmudan ۱. معادلی احترامآمیز برای «گفتن» و «بیان کردن»: جنابعالی فرمودید فردا تشریف نمیآورید.۲. (مصدر لازم، مصدر متعدی) برای دعوت کسی به انجام کاری گفته میشود: بفرمایید میوه میل کنید.۳. (مصدر لازم، مصدر مت...