کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقصود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مقصود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] maqsud ۱. قصد؛ نیت.۲. مطلوب؛ خواسته؛ هدف.
-
جستوجو در متن
-
مغزی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مغزیٰ] [قدیمی] maqzā مقصود؛ مراد.
-
ارب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: آراب] [قدیمی] 'arab حاجت؛ مقصود؛ آراب.
-
کامروایی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) kāmravāy(')i برخورداری از مراد و مقصود؛ کامیابی.
-
همکام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹همکامه› hamkām همآرزو؛ دو نفر که یک مراد و مقصود داشته باشند.
-
نامراد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] nāmorād کسی که به مراد و مقصود خود نرسیده؛ ناکام؛ محروم.
-
تفاهم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tafāhom سخن یا مطلب و مقصود یکدیگر را فهمیدن؛ یکدیگر را درک کردن.
-
کامیاب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] kāmyāb کسی که به مراد و مقصود خود رسیده؛ موفق؛ خوشبخت؛ کامروا.
-
کامیابی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) kāmyābi کامروایی؛ برخورداری از مراد و مقصود؛ نیکبختی.
-
هدف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اهداف] hadaf ۱. غرض؛ مقصود.۲. نشانۀ تیر.
-
عبارت پرداز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] 'ebāratpardāz کسی که مقصود خود را با الفاظ نغز بیان میکند؛ عبارتآرا.
-
غایت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: غایة، جمع: غایات] qāyat ۱. نهایت و پایان چیزی؛ آخرین درجه.۲. مقصود؛ مقصد.۳. پایان.〈 غایت مطلوب: نهایت خواسته و آرزو.〈 غایت مقصود: = 〈 غایت مطلوب〈 بهغایت: بسیار.
-
کامروا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [مجاز] kāmravā کسی که به مراد و مقصود خود رسیده؛ کسی که به کام دل زندگی کند؛ کامیاب؛ خوشبخت.
-
محجوج
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mahjuj ۱. مطلوب؛ مقصود.۲. ویژگی آنکه با حجت و دلیل مغلوبشده.