کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقدم داشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تقدیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] taqdim ۱. پیش انداختن؛ جلو بردن؛ پیش فرستادن؛ مقدم داشتن.۲. پیشکش کردن.
-
اولویت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اَولویَّة] 'o[w]laviy[y]at ۱. تفوق؛ رجحان؛ برتری.۲. مقدم بودن؛ پیش از چیزی یا کسی قرار داشتن.
-
ایثار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'isār ۱. بذل کردن.۲. دیگری را بر خود برتری دادن و سود او را بر سود خود مقدم داشتن.۳. قوت لازم و مایحتاج خود را به دیگری بخشیدن.
-
پیش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: pēš, pat(i)š] piš ۱. [مقابلِ پس] جلو.۲. (قید) قَبل؛ سابق؛ در زمان گذشته.۳. (حرف اضافه) نزد.۴. (ادبی) = ضمه〈 پیش ایوان: [قدیمی]۱. ایوان.۲. جلو ایوان.〈 پیش بردن: (مصدر متعدی)۱. جلو بردن.۲. کاری را با کامیابی و پیروزی به پایان ر...