کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقاومت 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مناهضت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مناهَضة] [قدیمی] monāhezat مقاومت کردن در جنگ.
-
پایداری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) pāydāri ۱. ایستادگی؛ مقاومت.۲. استواری.
-
مقاوم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] moqāvem آنکه در برابر کسی بایستد و مقاومت کند؛ ایستادگیکننده؛ پابرجا.
-
پافشاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) pāfešāri ۱. مقاومت؛ استقامت؛ پایداری؛ ایستادگی.۲. اصرار.
-
بتون آرمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: béton armé] beton[']ārme بتونی که در آن میلههای آهنی قرار میدهند تا استحکام و مقاومت آن بیشتر شود.
-
سگ جان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه، مجاز] sagjān کسیکه در برابر امراض و سختیها مقاومت بسیار داشته باشد؛ سختجان؛ جانسخت.
-
اهم متر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: ohmmètre] (فیزیک) 'ohmmetr دستگاهی که برای اندازه گرفتن مقاومت الکتریکی یک جسم رسانا؛ اهمسنج.
-
رئوستا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: rhéostat] re'ostā وسیلهای دارای مقاومت برقی قابل تغییر برای تنظیم کار وسایل برقی.
-
آهن دلی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] 'āhandeli سختدلی یا شکیبایی و مقاومت: ◻︎ گفتم آهندلی کنم چندی / ندهم دل به هیچ دلبندی (سعدی۲: ۵۶۴).
-
پادتن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) pādtan مادهای که هرگاه یک مادۀ میکروبی (پادگن) وارد بدن شود در خون ایجاد میشود و درنتیجه بدن در مقابل آن میکروب مقاومت پیدا میکند.
-
زیرکنیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: zirconium] (شیمی) zircon[i]yom عنصر فلزی سخت، درخشان، خاکستریرنگ که در مقابل حرارت و زنگ مقاومت دارد و در ساختن وسایل جراحی و بعضی آلیاژها به کار میرود.
-
مصونیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مصونیّة] masuniy[y]at ۱. مصون بودن؛ محفوظ بودن.۲. (پزشکی) حالت مقاومت نسبی در برابر بعضی بیماریها.۳. (سیاسی) مصون بودن از بازداشت و تعقیب.
-
شیشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) šiše مادهای سخت، شفاف، و شکننده که در ساختن پنجره و بعضی ظروف به کار میرود.〈 شیشهٴ نشکن: نوعی شیشه با مقاومت زیاد که هنگام شکستن ریز ریز میشود.
-
ایستادن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [پهلوی ēstātan، مقابلِ نشستن] ‹استادن، ستادن، ایستیدن› 'istādan ۱. سرپا بودن.۲. برپا شدن؛ برخاستن.۳. درنگ کردن؛ توقف کردن.۴. [مجاز] مقاومت کردن.۵. اقامت کردن.۶. شدن.
-
تنگستن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: tungstène، مٲخوذ از سوئدی] (شیمی) tang[e]stan فلزی خاکستری، بسیار سخت و دیرگداز که مفتولهای آن در مقابل کشش و حرارت مقاومت بسیار دارد. آلیاژهای آن بهواسطۀ سختی و استحکام اهمیت بسیار در صنعت دارد؛ وُلفرام.