کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقابله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مقابله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مقابَلَة] moqābele ۱. روبارو شدن.۲. دو چیز را با هم برابر کردن؛ روبهرو کردن.۳. (ادبی) در بدیع، نوعی تضاد که مابین اجزای دو جمله یا دو مصراع کلماتی ضد یکدیگر باشد، مانندِ این شعر: سیاه زنگی هرگز شود سفید به آب / سفید رومی هرگز شود ...
-
جستوجو در متن
-
معارضه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: معارَضَة] mo'āreze ۱. مقابله کردن چیزی با چیزی؛ مقابله کردن.۲. کاری نظیر آنچه طرف مقابل کرده دربارۀ او انجام دادن.
-
نضال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] nezāl در تیراندازی، مقابله کردن و دفاع کردن.
-
مناضلت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مناضَلَة] ‹مناضله› [قدیمی] monāzelat ۱. در تیراندازی مقابله کردن و دفاع کردن.۲. مجادله کردن.
-
باکتریولوژی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: bactériologie] (پزشکی) bākteriyoloži شاخهای از میکروبشناسی که به مطالعۀ باکتریها و روشهای مقابله یا بهرهگیری از آنها میپردازد.
-
تحدی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tahaddi به مقابله طلبیدن کسی برای انجام کاری به منظور اثبات برتری خود و ناتوانی وی.
-
برتافتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] bartāftan ۱. تحمل کردن.۲. (مصدر لازم) روگردانیدن.۳. پیچیدن؛ تاب دادن.۴. (مصدر لازم) مقابله و برابری کردن.
-
متشرعه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: متَشرّعَة] mote(a)šarre'e ۱. در دورۀ قاجار، مکتبی که توسط برخی فقهای شیعه برای مقابله با شیخیه ایجاد شد.۲. (صفت) = متشرع
-
مجاهدت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مجاهَدة] mojāhedet ۱. تلاش در راه دین؛ کوشش کردن.۲. (تصوف) مبارزه و مقابله با هواهای نفسانی.۳. [قدیمی] جنگ با کافران در راه اسلام؛ جهاد.
-
نقیضه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: نَقیضَة، مؤنثِ نقیض، جمع: نقائض] naqize ۱. (ادبی) نوشتهای که به قصد مقابله یا رد نوشتهای دیگر بهوجود بیاید.۲. [قدیمی] آنچه مخالف و مناقض چیز دیگر باشد.
-
چارچار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] čārčār ۱. برابری؛ همچشمی؛ مقابله.۲. گفتگو و ستیز.〈چارچار کردن: (مصدر لازم) [قدیمی، مجاز] ستیزه کردن: ◻︎ تا بر کسی گرفته نباشد خدای خشم / پیش تو ناید و نکند با تو چارچار (منوچهری: ۴۱).
-
ریاضی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم،) [عربی: ریاضیّ] ‹ریاضیات› riyāzi ۱. (ریاضی) علمی که دربارۀ مقادیر و اعداد بحث میکند و شامل حساب، جبر، مقابله، و هندسه است.۲. (صفت نسبی، منسوب به ریاضَة) مربوط به ریاضیات.۳. (صفت نسبی، منسوب به ریاضَة، اسم) از رشتههای دبیرستانی.
-
با
فرهنگ فارسی عمید
(حرف اضافه) [پهلوی: apāk] bā ۱. همراهی و مصاحبت را میرساند: فریدون با بهرام آمد.۲. در هنگام مقابله و مقایسه به کار میرود: این کاغذ با آن کاغذ فرق دارد.۳. به: با یاد آمد.۴. دارندۀ؛ صاحبِ (در ترکیب با کلمۀ دیگر): باآبرو، باادب، باخرد، باهنر، باهوش.۵....
-
کستی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: kostīk] [قدیمی] kosti ۱. (ورزش) کُشتی.۲. در آیین زردشتی، کمربند مقدسی که پس از هفتسالگی موظف به بستن آن هستند.۳. کمربند: ◻︎ بر کمرگاه تو از کستی جوزاست بتا / چه کشی بیهده کستی و چه بندی کمرا (خسروی: شاعران بیدیوان: ۱۷۲).〈 کستی کر...