کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مفصلآماس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آماس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹آماز، آماه› (پزشکی) 'āmās ۱. برآمدگی و تورم عضوی از بدن در اثر بیماری، جراحت یا کوفتگی؛ ورم.۲. برآمدگی غیرعادی.
-
مفصل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مفصِل، جمع: مفاصل] (زیستشناسی) mafsal محل اتصال دو یا چند استخوان در بدن؛ بند: مفصل آرنج، مفصل مچ، مفصل زانو.
-
مفصل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mofassal ۱. [مقابلِ مجمل] با شرح و بسط.۲. (اسم) [قدیمی] صورت تفصیلی.
-
جستوجو در متن
-
نقرس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (پزشکی) neqres ورم، آماس، و درد شدید که غالباً در اثر پرخوری و حرکت نکردن و اختلال عمل کبد و بالا رفتن اسیداوریک خون و جمع شدن املاح در مفصل انگشت پا تولید میشود.