کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مفسد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مفسد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mofsed آنکه موجب ایجاد فساد و تباهی میشود؛ تبهکار.
-
جستوجو در متن
-
هاله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] hāle شخص فتنهانگیز؛ مفسد؛ بدذات.
-
جلویز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹جلبیز، جلیز› [قدیمی] jalviz ۱. رشته.۲. کمند.۳. مفسد.۴. غماز.۵. برگزیده.
-
زردگوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] zardguš ۱. منافق و مفسد: ◻︎ زردگوشان به گوشهها مردند / سر به آب سیه فرو بردند (نظامی۴: ۶۰۲).۲. بیکاره.۳. ترسناک.۴. پشیمان.