کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مفرغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مفرغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی] me(a)fraq آلیاژ مس و قلع، به رنگ قهوهای روشن که در مجسمهسازی و ریختهگری بهکار میرود.
-
مفرغ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mofraq ویژگی فلزی که در قالب ریخته شده.
-
واژههای همآوا
-
مفرق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: مفارق] [قدیمی] mafraq ۱. جایی که راه منشعب گردد و راه دیگر از آن جدا شود.۲. خطی که از شانه زدن و دو قسمت کردن موها در وسط سر پیدا شود.
-
مفرق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mofarraq پراکنده.
-
مفرق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mofarreq ۱. پراکندهکننده.۲. جداییاندازنده.
-
جستوجو در متن
-
عصر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'asr ۱. آخر روز تا هنگام غروب آفتاب.۲. [جمع: عُصور و اَعصر و اَعْصار] دهر؛ روزگار.۳. صدوسومین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای سه آیه؛ والعصر.〈 عصر حجر: دورهای از ماقبلتاریخ که انسان ابزارها و ادواتی از سنگ برای خود میساخت، و بدون...