کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مغز دانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
گنده مغز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] gandemaqz متکبر؛ مغرور؛ گندهدماغ.
-
خشک مغز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] xaškdemāqz فاقد توانایی دریافت افکار جدید؛ قشری.۲. یاوهگو.
-
پاک مغز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] pākmaqz ۱. پاکرای؛ پاکاندیشه؛ پاکیزهمغز.۲. زیرک؛ هوشیار.
-
پاکیزه مغز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] pākizemaqz = پاکمغز
-
حرام مغز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] (زیستشناسی) harāmmaqz = نخاع
-
شوریده مغز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] šuridemaqz شوریدهدماغ؛ سودایی؛ مالیخولیایی؛ دیوانه.
-
تاریک مغز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] tārikmaqz کمخرد.
-
سبک مغز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] sabokmaqz سبکسر؛ سفیه؛ ابله؛ سبکعقل؛ کمخرد: ◻︎ سبکمغزان به شور آیند از هر حرف بیمغزی / به فریاد آورد اندکنسیمی نیستانی را (صائب: لغتنامه: سبکمغز).
-
جستوجو در متن
-
پرمغز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) pormaqz ۱. میوه یا دانه که مغز بسیار دارد.۲. سخن پرمعنی.
-
ماهودانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ماهوبدانه› (زیستشناسی) māhudāne ۱. گیاهی شیردار با ساقۀ بلند، برگهایی شبیه برگ بادام، و گلهای زرد؛ حبالملوک؛ شباب.۲. میوۀ این گیاه که در غلافی مخروطیشکل قرار دارد و در میان آن سه دانه با پوست سرخ و مغز سفید و چرب قرار دارد.
-
سفال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سوفال، سفاله، سوفار› so(e)fāl ۱. ظرف گلی که در کوره پخته شده باشد، مانند کاسه، کوزه، و امثال آنها.۲. [قدیمی] پوست دانه از قبیل پوست پسته، فندق، گردو، و بادام: ◻︎ تو مغز میوۀ خوش و شیرین همیخوری / وایشان سفال بیمزه و برگ میچرند (ناصرخسرو: ۴...