کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مع-دة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مع
فرهنگ فارسی عمید
(حرف اضافه) [عربی: مَعَ] [قدیمی] ma'[a] با؛ همراه.
-
ده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: dah] (ریاضی) dah عدد اصلی بعد از نه؛ ۱۰.
-
ده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: deh] deh آبادی کوچک که دارای چند خانۀ روستایی باشد؛ روستا؛ دیه.
-
ده
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ دادن) deh ۱. = دادن۲. دهنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): دادده، روزیده، شیرده، فرمانده.〈 دهودار: [قدیمی، مجاز] غوغا و هنگامۀ جنگ و پیکار.〈 دهوگیر: [قدیمی، مجاز] = 〈 دهودار: ◻︎ شه به ناز و نشاط شد مشغول / کز دهوگیر گشته ب...
-
مع الاسف
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی] ma'al'asaf بادریغ.
-
مع القصه
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی: معالقصَّة] [قدیمی] ma'algesse القصه؛ باری.
-
مع الواسطه
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) [عربی: معالواسطَة] [قدیمی] ma'alvāsete آنچه بهواسطه انجام گیرد؛ باواسطه.
-
مع الوصف
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی] [قدیمی] ma'alvasf با اینهمه؛ با اینکه.
-
مع ذالک
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی: معَذلکَ] [قدیمی] ma'azālek = معذلک
-
مع ذلک
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی: معَذلکَ] [قدیمی] ma'azālek باوجوداین؛ بااینهمه؛ باوصف این؛ با این.
-
مع هذا
فرهنگ فارسی عمید
(حرف) [عربی] [قدیمی] ma'ahāzā با این؛ باوجوداین.
-
کوره ده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] kuredeh ده کوچک و کمرونق؛ ده کمجمعیت و دور از آبادی.
-
ده هفت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] dahhaft مسکوکی که در قدیم رواج داشته و هفتدهم آن زر یا سیم خالص بوده.
-
ده یک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) dahyek یک جزء از ده جزء چیزی؛ یکدهم؛ عشر؛ دهیوده.
-
ده یوده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] dahyudah دهیک؛ یکدهم.