کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معهود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
معهود
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] ma'hud ۱. مورد عهد واقعشده.۲. معروف؛ دیده و شناختهشده.۳. [قدیمی] قدیمی؛ کهنه.
-
جستوجو در متن
-
افشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] 'afše گندم نیمکوفته؛ بلغور: ◻︎ گندم افشهای که معهود است / که بُوَد بیشتر رهاوردم (رضیالدین نیشابوری: لغتنامه: افشه).
-
معهد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: معاهد] [قدیمی] ma'had ۱. مکانی که در آن قراری گذاشته شده و امری معهود گردیده.۲. محل بازگشت.۳. جایی که عدهای گرد هم جمع شوند؛ باشگاه.