کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معنی آرایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سخن آرایی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) soxan[']ārāy(')i خوب سخن گفتن یا نوشتن؛ عبارتپردازی.
-
عبارت آرایی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] [قدیمی] ebārat[']ārāy(')i آراستن سخن با الفاظ نغز و شیوا.
-
صورت آرایی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] [قدیمی، مجاز] surat[']ārāy(')i ۱. نقاشی؛ صورتنگاری.۲. آرایشگری.
-
جستوجو در متن
-
گیشا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: geisha، مٲخوذ از ژاپنی] gišā زن ژاپنی که فنون و آداب مخصوص بزمآرایی و سرگرم ساختن مردان را فراگرفته باشد.
-
رزم آرا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ‹رزمآرای› [قدیمی] razm[']ārā ۱. کسی که در صفآرایی و کار جنگ ورزیده و ماهر باشد؛ رزمآراینده.۲. دلاوری که در جنگ و نبرد هنرنمایی کند.