کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معني پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
معنی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: معنیّ] ma'ni ۱. مقصود.۲. مفهوم و مضمون کلام.۳. مطلب؛ موضوع.۴. باطن.
-
معنی آفرین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] (ادبی) [قدیمی] ma'niy[']āfarin شاعر یا نویسندهای که معانی بکر و بدیع در شعر یا نوشتۀ خود بیاورد.
-
معنی دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] ma'nidār ۱. دارای معنی و مفهوم.۲. سخن یا اشارهای که مفهومی خاص داشته باشد.
-
معنی گزار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] ma'nigozār شرحدهنده؛ تفسیرکننده.
-
جستوجو در متن
-
معنا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: معنیٰ] ma'nā = معنی
-
اضداد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'azdād ۱. [جمعِ ضِدّ] = ضد۲. کلماتی که بر دو معنی متضاد دلالت دارند، مانند خود کلمۀ ضد که در عربی هم به معنی مخالف و ناهمتا است و هم به معنی مثل، نظیر، و همتا.
-
اصطلاح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'estelāh کلمهای که در گروهی یا در علم و فن و رشتهای معنی خاص غیر از معنی اصلی دارد.
-
مجاز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، مقابلِ حقیقت] (ادبی) majāz استعمال کلمهای در غیر معنی حقیقی خود که از جهتی مناسبت با معنی اصلی داشته باشد.
-
ذومعنیین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: ذومعنَیَین] ‹ذوالمعنیین› (ادبی) [قدیمی] zuma'niyeyn در بدیع، شعری که دو معنی یا بیشتر از آن استنباط میشود، مانند این شعر: آن سیل که دوش تا کمر بود / امشب بگذشت خواهد از دوش (سعدی۲: ۴۷۴). از دوش دوم دو معنی استنباط میشود یکی معنی دی...
-
لایعنا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: لایعنیٰ (= معنی نمیدهد)] [قدیمی] lāyo'nā بیمعنی؛ یاوه.
-
مفاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مُفادّ] mo(a)fad[d] معنی؛ مفهوم.
-
لن
فرهنگ فارسی عمید
(پیشوند) [عربی] lan حرف نفی به معنی هرگز، نه.
-
فحوا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: فحویٰ، جمع: فَحاوی] fahvā مفهوم سخن؛ معنی؛ مضمون.
-
کشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) ‹گشی› kaš[š]i خوبی؛ خوشی: ◻︎ بنالد مرغ با خوشی، ببالد مور با کشی / بگرید ابر با معنی، بخندد برق بی معنی (منوچهری: ۱۲۳).