کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معنوی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
معنوی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به معنی) [عربی: معنویّ] ma'navi ۱. [مقابلِ صوری] مربوط به باطن؛ درونی.۲. [مقابلِ مادی] غیر مادی.۳. [قدیمی، مجاز] آنکه به معنویت میپردازد؛ عارف.
-
واژههای همآوا
-
مانوی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به مانی، پیامبر و نقاش ایرانی [۲۱۵ـ۲۷۶ میلادی]) [عربی: مانویّ] mānavi ۱. مربوط به آیین مانی: سنگنوشتههای مانوی.۲. پیرو آیین مانی.
-
جستوجو در متن
-
مینوی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به مینو) mina(o)vi ۱. بهشتی.۲. روحانی؛ معنوی.
-
سمپاتی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: sympathie] ‹سنپاتی› sampāti ۱. علاقه؛ تعلق خاطر.۲. رابطۀ معنوی.
-
روحانیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: روحانیَّة] ru(o[w])hāniy[y]at ۱. جنبۀ معنوی و روحانی داشتن؛ روحانی بودن.۲. تقدس؛ پاکی.۳. (اسم) [مجاز] مجموعۀ روحانیان و عالمان دینی: روحانیت شیعه.۴. (صفت نسبی) [قدیمی، مجاز] معنوی؛ روحانی.
-
کروبی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: کرّوبیّ، معرب، مٲخوذ از عبری] kar[r]ubiy ۱. (صفت) [مجاز] الهی؛ معنوی؛ دارای روحانیت.۲. [قدیمی] فرشتۀ مقرب.
-
لسین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مٲخوذ از عربی: لَسِن] [قدیمی] lasin فصیح؛ زبانآور: ◻︎ تا سلیمان لسین معنوی / درنیاید، برنخیزد این دوی (مولوی: ۳۳۱).
-
مثنوی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مثنویّ] (ادبی) masnavi ۱. شعری که هر دو مصراع آن قافیه داشته باشد و قافیۀ مصراع دوم آن نظیر قافیۀ مصراع اول باشد.۲. منظومهای که در این قالب سروده شده باشد: مثنوی معنوی.
-
شواغل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] šavāqel ۱. [جمع شاغلَة و شاغل] = شاغل۲. آنچه انسان را به خود مشغول میسازد و از توجه به امور معنوی بازدارد؛ قیود و علایق مادی.
-
مجذوب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] majzub ۱. [مجاز] شیفته و فریفته.۲. (اسم، صفت) (تصوف) کسی که خداوند او را به مقامات عالی معنوی میرساند و برای خود برمیگزیند.۳. [قدیمی] جذبشده؛ کشیدهشده.
-
عقل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: عُقول] 'aql ۱. قوای ذهنی مغز که اندیشیدن، ادراک حسن و قبح، رفتار معنوی انسان، و مانند آن را هدایت میکند؛ خرد.۲. (اسم) ذهن؛ اندیشه.۳. (فلسفه) = 〈 عقل اول〈 عقل اول: (فلسفه) آنچه نخستینبار از ذات حق صادر شده.〈 عقل...
-
فصاحت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: فَصاحَة] fa(e)sāhat ۱. فصیح بودن؛ زبانآور بودن.۲. روان بودن سخن.۳. تیززبانی؛ زبانآوری.۴. روانی کلام.۵. (ادبی) در بدیع، خالی بودن کلام از ضعف تٲلیف، تنافر، و تعقید لفظی و معنوی.
-
روحانی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به روح، جمع: روحانیون و روحانیین و روحانیان) [عربی: روحانیّ] ru(o[w])hāni[y] ۱. آنچه مربوط به روح و روان باشد.۲. (صفت نسبی، اسم) دانشمند و پیشوای دینی؛ فقیه.۳. معنوی.۴. دینی؛ مذهبی.۵. دارای پارسایی و صفا.۶. مربوط به عالم ملکوت.