کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معلوم شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
معلوم الحال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] ma'lumolhāl کسی که احوال و اعمالش شناخته شده است. Δ بیشتر دربارۀ کسی که به بدی شهرت یافته میگویند.
-
جستوجو در متن
-
فازمتر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: phasemètr] (برق) fāzmetr نوعی پیچگوشتی با لامپ کوچکی در بالای دستۀ آن که با روشن شدن آن وجود جریان برق متناوب معلوم میشود.
-
بازدانستن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] bāzdānestan ۱. تحقیق کردن و اطلاع یافتن.۲. معلوم کردن.۳. مطلع شدن.۴. فهمیدن.۵. تمیز دادن.