کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معلول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
معلول
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] ma'lul ۱. علیل.۲. (اسم، صفت) [مقابلِ علت] (فلسفه) آنچه چیز دیگر سبب آن باشد؛ نتیجه.۲. (اسم، صفت) [قدیمی] بیمار.
-
جستوجو در متن
-
خرافات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ خُرافَة] xorāfāt مجموع اعتقادات یا اعمال ناشی از نادانی، ترس از ناشناختهها، اعتقاد به جادو و بخت، درک نادرست برخی علتومعلولها، و مانند آن.
-
جانباز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت، اسم) jānbāz ۱. در دورۀ جمهوری اسلامی، کسی که در جنگ میان ایران و عراق، معلول شده است.۲. [قدیمی] کسی که جان خود را به خطر اندازد؛ ازجانگذشته.۳. [قدیمی] دلیر؛ بیباک.۴. [قدیمی] بندباز.