کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معقد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
معقد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mo'aqqad ۱. [مجاز] سخن پوشیده و غامض؛ کلامی که تعقید داشته باشد.۲. [قدیمی] گرهدار؛ گرهبسته.۳. [قدیمی] غلیظ.
-
جستوجو در متن
-
انجیره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹انجیر› [قدیمی] 'anjire ۱. سوراخ.۲. سوراخ معقد.
-
مخرج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] maxraj ۱. جای خارج شدن؛ محل خروج.۲. (زبانشناسی) محل خروج حرف از دهان؛ محل تلفظ حروف از کام و دهان.۳. [جمع: مخارج] (ریاضی) عددی که نشان میدهد واحد به چند بخش تقسیم شده.۴. (زیستشناسی) معقد.