کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معذرت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
معذرت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: معذرَة، جمع: معاذر] ma'zerat ۱. عذرخواهی؛ پوزش.۲. [قدیمی] آنچه وسیلۀ عذرخواهی قرار بدهند.
-
جستوجو در متن
-
عذرخواهی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] 'ozrxāhi معذرت؛ پوزش.
-
عذرنیوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [قدیمی] 'ozrniyuš کسی که به معذرت گوش میدهد و عذر را قبول میکند.
-
پوزیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] puzidan پوزش کردن؛ عذر آوردن؛ معذرت خواستن.
-
عذر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، جمع: اعذار] 'ozr ۱. حجت و بهانهای که هنگام اعتذار و برای رفع گله بیاورند.۲. بهانه.۳. (زیستشناسی) [قدیمی] قاعدگی؛ حیض.〈 عذر آوردن: (مصدرلازم) بهانه آوردن؛ معذور خواستن.〈 عذر خواستن: (مصدر لازم) معذرت خواستن؛ درخواست ...
-
پوزش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر از پوزیدن) puzeš ۱. عذر؛ معذرت؛ اعتذار؛ عذرخواهی؛ درخواست عفو و گذشت: ◻︎ به پوزش برفت از پس شهریار / چون آمد به نزدیکی رودبار (فردوسی: ۲/۴۴۸)، ◻︎ اگر پوزش نکو باشد ز کهتر / نکوتر باشد آمرزش ز مهتر (فخرالدیناسعد: ۳۱۳).۲. [قدیمی] فروتنی.&lan...