کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معدی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
مادی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به سرزمین ماد، ناحیۀ قدیمی از ایران شامل آذربایجان و عراق عجم) [پهلوی: mādik] mādi ۱. از مردم ماد: سرباز مادی.۲. مربوط به ماد: هنر مادی.۳. (اسم) زبانی از شاخۀ زبانهای هندوایرانی که در سرزمین ماد رایج بوده است.
-
مادی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به مادَّة) [عربی: مادّیّ] māddi ۱. تهیهشده از مادّه.۲. مربوط به مادّه.۳. پولپرست.۴. (اسم، صفت) (فلسفه) = ماتریالیست
-
جستوجو در متن
-
عصیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] 'asir ۱. شیره و چکیدۀ چیزی.۲. شراب.〈 عصیر معده: (زیستشناسی) مایعی بیرنگ و لزج که از پردۀ مخاطی داخل معده ترشح میشود؛ شیرۀ معدی؛ شیرۀ معده؛ رطوبت معده.