کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معدنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آب معدنی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی. فارسی] (زمینشناسی) 'ābma'dani آبی که در برخی نقاط از زمین میجوشد و دارای گوگرد و مواد معدنی دیگر است.
-
جستوجو در متن
-
طلق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: تلک] (زمینشناسی) talq جسم معدنی سفید، شفاف و قابل تورق.
-
آب شویی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) 'ābšuy(')i شستن خاک زمین یا معدن برای جدا کردن مواد و فلزات معدنی از آن.
-
خاکستر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: ātur-astar] xākestar مادۀ معدنی نرمی که پس از سوختن یک جسم جامد به جا میماند.
-
آب درمانی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) (پزشکی) 'ābdarmāni علم استفاده از آب مخصوصاً آبهای معدنی برای معالجۀ بعضی از بیماریها؛ هیدروتراپی.
-
انیدرید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: anhydride، مرکب از دوکلمۀ یونانی an (بی) و hydor (آب)] ‹آنیدرید› (شیمی) 'anidrid ترکیب شیمیایی آلی یا معدنی که با حذف آب از یک اسید بهدست میآید.
-
آکتینیوم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: actinium] (شیمی) 'āktiniyom عنصر رادیوآکتیو که در سنگهای معدنی اورانیوم پیدا میشود و اشعۀ بتا صادر میکند.
-
فلز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: فلزّ] (شیمی) felez[z] جسم معدنی چکشخوار، درخشنده، و رسانای برق و گرما که معمولاً بهصورت جامد است.
-
تحت الارضی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به تحتالارض) [عربی. فارسی] tahtol'arzi ۱. زیرزمینی؛ چیزهای زیرزمینی.۲. آنچه از زیرزمین استخراج شود؛ معدنی.
-
دهنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: دهند] [قدیمی] dahnaj ترکیب اکسید دوفر و جوهر گوگرد؛ زنگار معدنی؛ زاج سبز؛ سولفات دوفر؛ دهنه فرنگ.
-
زرنیخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹زرنی› (زمینشناسی) zarnix جسم معدنی مرکب از گوگرد و ارسنیک به رنگ سرخ، زرد، یا سفید که در طب و صنعت به کار میرود.
-
سولفات دومنیزی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: sulfate de magnesim] (شیمی) sulfātdomanyazi نمکی تلخ مزه که از آب دریا و بعضی آبهای معدنی به دست میآید و در طب به عنوان مسهل به کار میرود؛ سولفات منیزیم؛ نمکفرنگی.
-
آب مقطر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] (شیمی) 'ābmoqattar آبی که با دستگاه تقطیر طی فرایند سردکردن بخار آب به دست میآید و خالی از املاح مواد معدنی است. Δ در طب و داروسازی به کار میرود.
-
کانی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به کان۱) kāni ۱. مربوط به کان؛ معدنی.۲. استخراجشده از معدن.۳. (اسم) (زمینشناسی) مادۀ طبیعی با ترکیبات شیمیایی و خواص فیزیکی معیّن.