کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معتقد به فلسفه طبیعی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
طبیعی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به طبیعَة) [عربی: طبیعیّ] tabi'i ۱. مربوط به طبیعت.۲. ذاتی؛ فطری.۳. (صفت نسبی، اسم) (فلسفه) کسی که هر چیز را به طبیعت نسبت دهد؛ هریک از طبیعیون؛ معتقد به اصالت ماده؛ طبایعی.۴. (صفت، قید) عادی و معمولی: رفتار طبیعی.۵. (صفت نسبی، ...
-
اشراقیون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اشراقیّون، جمعِ اشراقیّ] (فلسفه) 'ešrāqiy[y]un پیروان حکمت اشراق که معتقد به ادراک حقایق از طریق الهام بودهاند.
-
ناسوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از آرامی] (فلسفه) nāsut ۱. طبیعت و سرشت انسان.۲. عالم اجسام؛ عالم طبیعی و مادی.
-
سماع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] samā' ۱. (تصوف) شرکت دستهجمعی در ترانهخوانی و پایکوبی؛ آوازخوانی؛ پایکوبی؛ دستافشانی؛ وجد و سرور.۲. [قدیمی] شنوایی.۳. (اسم) [قدیمی] آواز خوش؛ غنا؛ سرود.۴. [قدیمی] شنیدن؛ شنودن.〈 سماع طبیعی: (فلسفه) [قدیمی] قسمتی از حکمت ...
-
حکمت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حکمة، جمع: حِکَم] hekmat ۱. = فلسفه۲. دلیل؛ علت.۳. خِرد؛ فرزانگی.۴. نصیحت.〈 حکمت اشراق: (فلسفه) نوعی فلسفۀ عرفانی که اساس آن وصول به حقایق از طریق کشف و شهود میباشد.〈 حکمت عملی: (فلسفه) آگاهیهای مربوط به امور و روابط انسانی، ...
-
اگزیستانسیالیسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: existentialisme] (فلسفه) 'egzistānsiyālism مکتبی که معتقد است وجود مادی انسان مقدم بر ماهیت یا جوهر روح او است و انسان میتواند به میل خود سرنوشتش را تعیین کند؛ اصالت وجود.
-
عالم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: عوالم] 'ālam ۱. دنیا و آنچه در آن است؛ جهان؛ گیتی.٢. [مجاز] خَلق.٣. [قدیمی] روزگار.〈 عالم آخرت: [مقابل ِدنیا] جهان دیگر؛ آن جهان.〈 عالم امر: (فلسفه) عالم ملائکه؛ عالم ملکوت.〈 عالم امکان: (فلسفه) آنچه غیر از ذات خ...
-
دهری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به دهر) [عربی. فارسی] (فلسفه) dahri کسی که منکر وجود خداست و معتقد است دنیا ازلی و ابدی است، صانعی ندارد، و پس از زندگی در این دنیا، حشر و معاد نخواهد بود.
-
جبری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به جبر) [عربی. فارسی] jabri ۱. اجباری.۲. مربوط به علم جبر: معادلات جبری.۳. [مقابلِ قَدَری] (فلسفه) [قدیمی] کسی که معتقد به نظریۀ جبر باشد: سُنّی از تسبیح جبری بیخبر / جبری از تسبیح سُنّی بیاثر (مولوی: ۳۹۲).
-
سفسطی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به سفسطَة) [عربی: سفسطیّ، اسم] (فلسفه) [قدیمی] safsati آنکه سفسطه میکند؛ سوفسطایی.
-
صیرورت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: صَیرورة] (فلسفه) seyrurat از حالتی به حالت دیگر درآمدن.
-
کمال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] kamāl ۱. بالاترین مرتبۀ چیزی؛ نهایت: با کمال خرسندی.۲. (اسم مصدر) برتر بودن در داشتن صفات نیک؛ کامل بودن؛ آراستگی صفات.۳. درایت؛ دانایی؛ خردمندی.۴. (اسم) (فلسفه) صورت نهایی و طبیعی هرچیز.۵. (اسم مصدر) (تصوف) رسیدن به مرحلۀ محو و فنا.&lan...
-
اسکولاستیک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فرانسوی: scolastique] 'eskolāstik ۱. مدرسهای؛ مربوط به مدرسه؛ درسی.۲. مربوط به مدرسههای قرون وسطی.۳. (اسم) (فلسفه) شعبهای از فلسفه که در قرون وسطی در مدرسهها و دیرهای وابسته به کلیسا تدریس میشد و بیشتر جنبۀ مذهبی داشت.
-
دگماتیسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: dogmatisme] (فلسفه) dogmātism اعتقاد تعصبآمیز به یک باور به عنوان یک اصل قطعی و غیرقابل تغییر؛ جزماندیشی.
-
شکاکین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ شَکّاک] ‹شکاکان› šakkākin ۱. = شکاک۲. کسانی که در عقاید مذهبی شک میآورند.۳. (فلسفه) جمعی از حکما که معتقد بودند علم به چیزی که ورای تجربه قرار داشته باشد محال است و در هیچ امری نباید رٲی و حکم قطعی داد و همۀ امور را باید با شک و ش...