کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معتبر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
معتبر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mo'tabar ۱. بااعتبار؛ امین؛ محل اعتماد.۲. [قدیمی] عبرتگرفته.
-
جستوجو در متن
-
حسن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] hasan ۱. خوب؛ نیکو.۲. (فقه) ویژگی حدیثی با سند معتبر.
-
نص
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: نُصوص] nas[s] کلام صریح و آشکار که جز یک معنی از آن استنباط نشود؛ کلام معتبر.
-
اوستام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹استام› [قدیمی] 'ustām ۱. = ستام۲. اعتماد: ◻︎ بهافزای خوانند او را به نام / هم از نام و کردار و هم اوستام (ابوشکور: مجمعالفرس: اوستام).۳. (صفت) معتمد؛ معتبر.
-
مباد
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله، فعل) mabād برای بیان دعا و نفرین به کار میرود؛ نیست باد؛ خدا نکند: ◻︎ در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب / یارب مباد آنکه گدا معتبر شود (حافظ: ۴۵۸).
-
تنگنا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تنگنای› tangnā ۱. [مجاز] سختی.۲. [مجاز] فشار: ◻︎ خون خوری در چارمیخ تنگنا / در میان حبس و انجاس و عنا (مولوی: ۳۳۹).۳. [قدیمی] راه تنگ.۴. [قدیمی] تنگی: ◻︎ در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب / یا رب مباد آنکه گدا معتبر شود (حافظ: ۴۵۸).۵. [قدیمی] جای ت...
-
سوفسطاییان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. فارسی] (فلسفه) sufe(a)stāy(')iyān گروهی از فیلسوفان یونانی که در قرن پنجم قبل از میلاد در یونان پدید آمدند و هنگام بحث در مسائل فلسفی، اخلاقی، و سیاسی به طریقۀ جدل، مغالطه، و سفسطه میپرداختند و معتقد بودند حقایق در نظر انسان نسبی اس...