کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معاینه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
معاینه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: معایَنَة] mo'āyene ۱. (پزشکی) بررسی بدن برای تشخیص بیماری.۲. (قید) [عامیانه] دقیقاً؛ کاملاً.۳. (تصوف) کشف و شهود.۴. [قدیمی] دیدن؛ مشاهده.
-
جستوجو در متن
-
پرتوبینی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) (پزشکی) parto[w]bini معاینۀ اعضای بدن بهوسیلۀ اشعۀ ایکس برای تشخیص بیماری؛ رادیوسکوپی.
-
درمانگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) darmāngāh بیمارستان کوچکی که بیش از دو سه تختخواب ندارد و بیماران سرپایی را معاینه میکند و به آنها نسخه میدهد.
-
ویزیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [فرانسوی: visite] (پزشکی) vizit ۱. بررسی پزشکی برای ارزیابی سلامت فرد یا تشخیص نوع بیماری او.۲. پولی که پزشک در ازای معاینۀ فرد دریافت میکند.
-
قاروره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قارورَة، جمع: قَواریر] [قدیمی] qārure ۱. شیشه.۲. شیشۀ شراب.۳. نوعی ظرف شیشۀ دهانتنگ.۴. (طب قدیم) شیشهای که ادرار بیمار را برای معاینه یا تجزیه در آن میریزند.
-
تفسره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: تفسرَة] [قدیمی] tafsere ۱. (پزشکی) ادرار بیمار که طبیب از تجزیه و معاینۀ آن پی به مرض میبُرد.۲. (پزشکی) قاروره.۳. هرچیزی که انسان را به چیز دیگر دلالت کند.
-
تجربه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: تجرِبَة، جمع: تَجارِب] tajro(e)be ۱. آگاهی یا مهارتی که فرد در طول زندگی بهدست میآورد.۲. (اسم مصدر) آزمودن.۳. (اسم مصدر) آزمایش.۴. (اسم مصدر) [قدیمی] معاینۀ پزشکی.
-
زال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹زار، زر› zāl ۱. (پزشکی) آنکه موهای سر، ابرو، و مژههایش سفید است؛ مبتلا به بیماری زالی.۲. (اسم، صفت) [قدیمی] پیر فرتوت و سفیدمو، به ویژه زن پسر: ◻︎ رشته تا یکتاست آن را زور «زالی» بگسلد / چون دوتا شد عاجز آید از گسستن زال زر (سنائی: ۱۶۴).۳. ...