کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مظفر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مظفر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mozaffar ظفریافته؛ پیروز؛ فیروز؛ کامروا.
-
جستوجو در متن
-
پرویز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: aparvēč, aparvēy] ‹اپرویز› [قدیمی] parviz پیروز؛ مظفر؛ فاتح.
-
اپرویز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: aparvēč] ‹پرویز› [قدیمی] 'aparviz ۱. پیروز؛ مظفر؛ فاتح.۲. عزیز؛ گرامی.
-
پیروزگار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹پیروزگر› [قدیمی] piruzgār ۱. مظفر؛ فاتح.۲. پیروزیدهنده.
-
پیروزمند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹فیروزمند› piruzmand ۱. پیروزییافته؛ بهپیروزیرسیده؛ مظفر؛ پیروزوَر.۲. کامیاب.
-
پیروزگر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] piruzgar ۱. عطاکنندۀ پیروزی؛ پیروزیدهنده؛ پیروزگرداننده.۲. (اسم، صفت) از صفات باریتعالی: ◻︎ سپاس از خداوند پیروزگر / که آوردمان رنج و سختی به سر (فردوسی: ۳/۱۷۶).۳. مظفر؛ فاتح: ◻︎ بگفتش جاودان پیروزگر باش / همیشه نامجوی و نامور باش (فخ...