کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مطمئن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مطمئن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مطمئنّ] motma'en[n] ۱. آرام و آسودهخاطر.۲. [قدیمی] آرمیده؛ قرارگرفته.
-
جستوجو در متن
-
گرم دل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] garmdel دلگرم؛ مطمئن؛ قویدل.
-
خاطرجمع
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) [عربی] [عامیانه، مجاز] xāterjam' ۱. مطمئن.۲. آسودهخاطر.
-
امن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'amn ۱. بیترسی؛ مطمئن.۲. آسایش؛ آرامش قلب.۳. (صفت) آسوده.
-
دلگرم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] delgarm ۱. آسوده و مطمئن.۲. خشنود.۳. [مقابلِ دلسرد] امیدوار.
-
غالب الظن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: غالبالظنّ] [قدیمی] qālebozzan دارای ظن و گمان غالب؛ مطمئن: ◻︎ به حسن قامتت سروی در آفاق / نپندارم که باشد غالبالظن (سعدی۲: ۵۲۷).
-
یقین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] yaqin ۱. علم و اطلاع که پس از بررسی و استدلال و برطرف شدن شک و گمان حاصل شود.۲. (صفت) امری که واضح و ثابت شده باشد.۳. (قید) بیشکوشبهه؛ بیگمان.۴. (تصوف) ایمان قلبی به عوالم غیب بدون هیچ شک و تردیدی.〈 یقین داشتن: (مصدر لازم)...
-
قوی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: قویّ، جمع: اَقوِیاء] qavi ۱. توانا؛ نیرومند؛ زورمند.۲. زیاد.۳. موثق.۴. [قدیمی] استوار.۵. [قدیمی] موثر.۶. [قدیمی] سخت.۷. [قدیمی] مطمئن.
-
اطمینان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اطمِئنان] 'etminān ۱. خاطرجمعی ناشی از رسیدن به یقین؛ تردید نداشتن در مورد چیزی.۲. آرامش خاطر به دلیل اعتماد به کسی.〈 اطمینان دادن: (مصدر لازم) خاطرجمعی دادن؛ آسودهخاطر ساختن.〈 اطمینان داشتن: (مصدر لازم)۱. اعتماد داشت...