کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مضروب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مضروب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mazrub ۱. زدهشده؛ کتکخورده.۲. (اسم) (ریاضی) عددی که در عدد دیگر ضرب شده.
-
واژههای مشابه
-
مضروب فیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] (ریاضی) mazrubonfih عددی که در آن ضرب شده؛ بسشمر.
-
جستوجو در متن
-
مطعون
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mat'un ۱. کسی که با نیزه مضروب شده.۲. طعنهزدهشده؛ مورد طعن و سرزنش قرارگرفته؛ سرزنششده.۳. طاعونزده.
-
ضرب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] zarb ۱. زدن؛ کوبیدن.۲. کتک زدن.۳. (اسم) (موسیقی) ریتم.۴. سکه زدن.۵. (اسم، اسم مصدر) (ریاضی) از چهار عمل اصلی حساب، عبارت از تکرار کردن عددی در عدد دیگر برای بهدست آوردن عددی که چند برابر آن است. Δ عدد اول را مضروب و عدد دوم ...
-
باز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bāz ۱. [مقابلِ بسته] ویژگی پنجره، در، روزنه، و مانندِ آن که امکان ورود و خروج از آن وجود داشته باشد؛ گشوده.۲. بدون پوشش: زخم باز.۳. [مجاز] در حال کار و فعالیت: مغازهها باز بود.۴. گسترده؛ بدون مانع: دشتهای باز.۵. با فاصلۀ زیاد از هم: دستهای ب...