کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مصیبت کشیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مصیبت دیده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] mosibatdide کسی که مصیبتی بر او وارد شده.
-
مصیبت زا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] ‹مصیبتزای› [قدیمی] mosibatzā آنچه سبب رنج و مصیبت شود.
-
مصیبت زدگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] mosibatzadegi ماتمزدگی؛ در رنج و بلا بودن.
-
مصیبت زده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] mosibatzade ماتمزده؛ در رنج و بلاافتاده؛ بدبخت؛ بیچاره.
-
جستوجو در متن
-
صدمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: صدْمَة، جمع: صَدَمات] ‹صدمت› sad[a]me ۱. آسیب.۲. آزار.۳. [قدیمی] راندن و دفع کردن.۴. [قدیمی] کوبیدن دو چیز به هم.۵. [قدیمی] مصیبت.〈 صدمه خوردن (دیدن): (مصدر لازم)۱. آسیب دیدن.۲. آزار دیدن.〈 صدمه کشیدن: (مصدر لازم) رنج و آزار کش...