کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مصلحت نگاه داشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مصلحت آمیز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] masla(e)hat[']āmiz آنچه توٲم با صلاح و مصلحت باشد؛ آمیختهبهمصلحت.
-
مصلحت اندیش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] masla(e)hat[']andiš آنکه به خیر و صلاح خود یا دیگری بیندیشد.
-
مصلحت اندیشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] masla(e)hat[']andiši خیر و صلاح خود یا دیگری را در نظر گرفتن: ◻︎ چون مصلحتاندیشی دور است ز درویشی / هم سینه پر از آتش هم دیده پرآب اولی (حافظ: ۹۳۰).
-
مصلحت بین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] masla(e)hatbin آنکه خیر و صلاح را در نظر میگیرد.
-
مصلحت دید
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] masla(e)hatdid صلاحدید؛ آنچه خیر و صلاح بهنظر آید: ◻︎ مصلحتدید من آن است که یاران همه کار / بگذارند و خم طرۀ یاری گیرند (حافظ: ۳۷۶).
-
مصلحت گزار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] masla(e)hatgozār ۱. مصلحتاندیش؛ خیراندیش.۲. عاقل؛ هوشیار.۳. کارگزار.
-
مصلحت گزاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] [قدیمی] masla(e)hatgozāri ۱. صلاحاندیشی؛ خیراندیشی.۲. کارگزاری.