کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مصری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
مسری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مٲخوذ از عربی: ساری] mosri ۱. سرایتکننده.۲. (پزشکی) مرضی که از یکی به دیگری سرایت کند.
-
جستوجو در متن
-
دق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: دقّ] [قدیمی] daq[q] ۱. شکستن.۲. نرم کردن؛ ریزریز کردن.۳. کوفتن؛ کوبیدن.۴. (اسم صوت) صدایی که از برخورد دو چیز به هم ایجاد میشود.۵. (اسم) [عربی] نوعی پارچۀ لطیف و نفیس که مصری و رومی آن معروف بوده: دق مصری، دق رومی.
-
باقلا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: باقِلاء و باقلی bāqelā، معرب، مٲخوذ از یونانی] (زیستشناسی) bāq[e]lā دانهای خوراکی و کمی بزرگتر از لوبیا که درون غلاف سبزی جا دارد؛ باقلی، کوسک؛ کالوسک.〈 باقلای مصری: (زیستشناسی) = ترمس
-
ترمس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ترمش› (زیستشناسی) tarmos گیاهی با برگهای ریز، گلهای رنگین، و دانههای زرد که در طب قدیم به کار میرفته؛ باقلای قبطی؛ باقلای مصری؛ باقلای شامی؛ لوبیا گرگی.
-
حامی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به حام، پسر نوح) [؟. فارسی] hāmi ۱. گروههایی از نژاد سفیدپوست ساکن افریقای شمالی، از اولاد حامبن نوح.۲. شاخهای از خانوادۀ زبانهای حامی ـ سامی، شامل زبانهایی مانندِ بربری و مصری کهن.