کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مشکین کمند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مشکین کمند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سنسکریت. فارسی] [قدیمی، مجاز] mo(e)škinkamand گیسوی معشوق که سیاه و خوشبو مانند مشک باشد.
-
واژههای مشابه
-
مشکین پرند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سنسکریت. فارسی] [قدیمی، مجاز] mo(e)škinparand ۱. شب.۲. سیاهی شب.۳. ابر سیاه.
-
مشکین ختام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [سنسکریت. فارسی. عربی] [قدیمی، مجاز] mo(e)škinxetām ۱. شرابی که در آخر بوی مشک بدهد.۲. آنچه که پایانش نیکو باشد.
-
مشکین نفس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی، مجاز] mo(e)škinnafas ۱. آنکه نفس خوشبو دارد.۲. شیرینسخن.
-
جستوجو در متن
-
پردل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مقابلِ کمدل] [مجاز] pordel شجاع؛ دلیر؛ دلاور؛ باجرئت؛ نترس: ◻︎ فروهشته بر سر دو مشکین کمند / که کردی بدان پردلان را به بند (فردوسی۲: ۲۵۶۴).