کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مشکل گشا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مشکل گشا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] moškelgošā آنکه یا آنچه مشکلی را بگشاید و کار دشواری را آسان سازد.
-
واژههای مشابه
-
مشکل پسند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] moškelpasand کسی که چیزی را به دشواری پسند کند.
-
مشکل گذار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] ‹مشکلگذر› [قدیمی] moškelgozār راهی که عبور از آن دشوار باشد.
-
مشکل گشایی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] moškelgošāy(')i آسان کردن مشکلات و مسلط گشتن بر کارهای دشوار.
-
جستوجو در متن
-
گشا
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ گشادن) gošā ۱. = گشادن۲. گشاینده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): مشکلگشا، کارگشا، کشورگشا.
-
گره گشا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) gerehgošā ۱. مشکلگشا.۲. آنکه گره از کار کسی بگشاید؛ کسی که مشکل کاری را برطرف سازد؛ مشکلگشا.
-
راه گشا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ‹راهگشای، رهگشای› rāhgošā ۱. آنکه یا آنچه راه را باز میکند.۲. [مجاز] مشکلگشا.
-
عقده گشا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] 'oqdeqošā ۱. آنکه یا آنچه گرهی را میگشاید؛ آن که مشکلی را حل میکند؛ گرهگشا؛ مشکلگشا.۲. (موسیقی) گوشهای در دستگاه شور.