کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مشدد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مشدد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mošaddad ۱. سخت و محکمشده؛ قوتدادهشده.۲. کلمه و حرفی که دارای تشدید باشد؛ تشدیددادهشده.
-
جستوجو در متن
-
تشدید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tašdid ۱. سخت کردن.۲. استوار کردن.۳. قوی کردن.۴. مشدد ساختن کلمه.۵. (اسم) علامتی به شکل «ــّـ» و مانند دندانۀ «ﺳ » که بالای حرفی گذاشته شود تا آن حرف مشدد تلفظ شود.
-
ادغام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'edqām ۱. درآمیختن چیزی در چیزی؛ در هم کردن.۲. (زبانشناسی) ترکیب کردن دو حرف هممخرج و بهصورت مشدد درآوردن آن، مانندِ «بتّر» که در اصل «بدتر» بوده، و «تا» و «دال» را در هم ادغام کردهاند.
-
مخفف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] moxaffaf ۱. سبکشده؛ تخفیفیافته.۲. [مقابلِ مشدد] بیتشدید.۳. ویژگی کلمهای که حرفی از آن حذف شده، مانندِ «هماره» (= همواره).