کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مشایعت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مشایعت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مشایَعة] mošāye'at ۱. پیروی کردن؛ در پی کسی رفتن.۲. بدرقه کردن؛ مسافتی دنبال مسافر یا مهمان رفتن.
-
جستوجو در متن
-
اسکورت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [فرانسوی: escorte] 'eskort ۱. مشایعت؛ همراهی.۲. (اسم) هیئت مشایعتکنندگان.۳. (اسم) گروهی که برای محافظت یا احترام همراه شخص مهمی حرکت میکنند.
-
شیاع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] šiyā' ۱. مشایعت کردن؛ همراهی کردن.۲. پیروی کردن.
-
بدرقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: بدرقَة] badraqe ۱. رهبر؛ راهنما.۲. (اسم مصدر) رهبری.۳. (اسم مصدر) مشایعت.۴. (طب قدیم) آب نیمگرم یا سوپ که پس از خوردن مسهل بهتدریج میخورند.