کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مسیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] masir ۱. معبر؛ گذرگاه؛ راه؛ جاده.۲. (اسم مصدر) رفتن؛ روان شدن.۳. (اسم مصدر) سیروگردش.
-
واژههای همآوا
-
مصیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] masir محل بازگشت.
-
جستوجو در متن
-
میان بر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) miyānbor ویژگی راهی که از مسیر اصلی کوتاهتر است.
-
فرعی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی منسوب به فرع) [عربی. فارسی، مقابلِ اصلی] far'i ۱. مسیر غیراصلی.۲. [مجاز] غیراصلی.
-
فلش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: flèche] feleš علامتی بهشکل «(» برای نشان دادن مسیر یا جهت یا برای اشاره کردن به چیزی؛ پیکان.
-
مین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: mine] (نظامی) min سلاح منفجرهای که در آب یا زمین و در مسیر دشمن کار گذاشته میشود که در اثر تماس منفجر میشود.
-
ریل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: rail] reyl مسیر فلزی یا چوبی، روی زمین یا در هوا که مخصوص حرکت واگون بار یا مسافر است.
-
طریق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: طُرُق] tariq ١. راه؛ مسیر.٢. روش؛ طریقه؛ رسم.٣. مسلک؛ مذهب.
-
کورس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: course] kurs ۱. مسیر معینی که وسیلۀ نقلیۀ عمومی با کرایۀ معین طی میکند.۲. (ورزش) مسیر مخصوص در رقابتهای اسبدوانی، اتومبیلرانی، موتورسیکلترانی، و مانند آنها.۳. مسابقۀ سرعت.
-
خرکمان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] xarkamān ۱. کمان بزرگ.۲. تلهای شبیه کمان که در مسیر جانوران و زیر خاک قرار میدادند.
-
خمپاره انداز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (نظامی) xompāre'andāz نوعی توپ سبک که گلوله را به ارتفاع زیاد و با مسیر خمیده میاندازد و بیشتر توسط پیادهنظام به کار میرود.
-
دوسره
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی) ‹دوسر› dosare ۱. آنچه دو سر داشته باشد.۲. (قید) [مجاز] از دو طرف یا از دو جانب.۳. [مجاز] برای دو مسیر رفتن و برگشتن: بلیت دوسرۀ هواپیما.
-
قصب السبق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] qasbossabaq نیی که در مسابقۀ اسبدوانی در انتهای مسیر قرار میدادند و هریک از سواران که زودتر به آن میرسید و نی را برمیداشت، برندۀ مسابقه شناخته میشد.