کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسکون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مسکون
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] maskun ۱. جادادهشده؛ سکنیدادهشده.۲. قابل سکونت؛ دارای ساکن یا ساکنان.
-
جستوجو در متن
-
ربع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] rob' ۱. چهاریک؛ یکچهارم چیزی.۲. (اسم) پانزده دقیقه.〈 ربع مسکون: یکچهارم کرۀ زمین که شامل خشکیهای قابل سکونت است.
-
هفت اقلیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. معرب] [قدیمی] haft[']eqlim تمام مناطق مسکونی روی زمین؛ هفتکشور. Δ در باور قدما، ربع مسکون را به هفت اقلیم تقسیم میکردند.۲. [مجاز] دنیا.