کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسکه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مسکه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) maske نوعی چربی که از شیر یا دوغ میگیرند؛ کره.
-
جستوجو در متن
-
نمشک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] nama(e)šk, nemešk سرشیر؛ مسکه؛ کره؛ قیماق.
-
جک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹جغ› [قدیمی] jak چوبی که با آن دوغ یا ماست را به هم بزنند تا مسکه از آن جدا شود.
-
شیرزنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] širzane چوبی که با آن شیر یا دوغ را بههم میزنند تا مسکۀ آن جدا شود.
-
نهره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹نیره› [قدیمی] nahre ابزاری که با آن دوغ را بزنند تا مسکه از دوغ جدا شود.
-
دوغه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] duqe مایعی که پس از گرفتن مسکه از خامه در ظرف باقی میماند.