کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسعود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مسعود
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: مساعید] mas'ud سعادتمند؛ نیکبخت.
-
جستوجو در متن
-
لییدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹لاییدن› [قدیمی] liyidan خاییدن: ◻︎ مسعود سعد چند لیی ژاژ / چه فایده ز ژاژ لییده (مسعودسعد۱: ۲۴۶).
-
فرخ دیم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] farroxdim فرخروی؛ زیبارو: ◻︎ کی بُوَد کی که بازبینم باز / آن همایونلقا و فرخدیم (مسعود سعد: ۵۰۴).
-
خنیاگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] xonyāgar ۱. آوازهخوان؛ سرودخوان: ◻︎ بشنو و نیکو شنو نغمهٴ خنیاگران / به پهلوانیسماع به خسروانیطریق (مسعود سعد: ۴۹۷).۲. نوازنده.
-
فتنه جو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] ‹فتنهجوی› fetneju ۱. آشوبطلب.۲. [مجاز] زیبا و دلفریب.۳. [قدیمی، مجاز] جنگجو؛ سپاهی؛ لشکری: ◻︎ آمد از دهگان سبکپایی که یک جا آمدند / از سوار و از پیاده فتنهجویی دههزار (مسعود سعد: ۱۶۲).
-
طالع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] tāle' ۱. [مجاز] بخت؛ اقبال؛ سرنوشت.۲. جزئی از منطقةالبروج در افق شرقی که قدما معتقد به نحوست یا سعادت آن در زمان مورد نظر خود بودهاند.۳. [قدیمی] تفٲلی که از طلوع ستاره بزنند راجع به سعد یا نحس.۴. (صفت) [قدیمی] طلوعکننده.〈 طالع...